رفتن به محتوای اصلی

نهم ربیع الاول بدعت یا سنت؟!

* آغاز امامت منجی عالم بشریت حضرت بقیه الله الاعظم روحی و ارواحناله الفداه مبارکباد *
گذری بر انحرافات برگزاری جشن ها در ماه ربیع الاول
شیعه وسنی

 وقتی بدعت جریان‌های افراطی، زمینه‌ساز ایجاد اختلاف، قتل شیعیان و توهین به معصومین علیهم السلام می‌شود:

امروزه جریان‌های افراطی با دست آویز قرار دادن ایام نهم ربیع و به بهانه شادی ائمه و به خصوص حضرت زهرا سلام الله علیها برآنند تا با سب و لعن و اهانت به مقدسات اهل سنت، بین شیعه و سنی اختلاف افکنده و از ایجاد وحدت میان مسلمانان جهان جلوگیری به عمل آورند که بی‌شک مقبول امامان شیعه نبوده و با روح حاکم بر دین و سیرة متعالی اهل بیت علیهم السلام منافات دارد.

بنا به نقل منابع تاریخی، روز نهم ربیع الاول را باید روز آغازین امامت آخرین وصی از سلاله پاک پیامبر اسلام صلوات الله و علیه دانست. در این روز گروهی از شیعیان،  مجالس و محافلی برگزار می­‌کنند که از آن به عیدُ الزهرا یا فرحه الزهرا تعبیر می­شود و بر خلاف واقعیت آن را روز قتل خلیفه دوم دانسته و به توهین و ناسزا به او و دیگر مقدسات اهل سنت می‌پردازند. از طرفی برخی از مراجع و علمای شیعه با برگزاری چنین مراسمی که اهانت به مقدسات اهل سنت را رواج می دهد و سبب ایجاد اختلاف، تفرقه و دشمنی در جهان اسلام می­شود، به مخالفت برخاسته و برپایی چنین محافلی را جایز ندانسته و از آن به عنوان بدعت که سبب وهن شیعه می شود یاد کرده‌­اند.

روز قتل عمر بن خطاب

با رجوع و مطالعه کتاب های تاریخی، در می یابیم که تمامی آنها در یک چیز اتفاق نظر دارند و آن قتل خلیفه دوم در ماه ذی الحجه سال 23 هجری است و در هیچ یک از این کتاب ها به خصوص کتاب­های اهل سنت غیر از این تاریخ چیز دیگری ثبت نشده است. بنا به نقل این منابع، عمر در این ماه توسط فیروز معروف به ابو لوءلوء غلام مغیرة بن شعبه مضروب شد و چند روز بعد هم در مدینه درگذشت. هر چند در مورد روز ضربت خوردن و کشته شدن او اختلاف وجود دارد اما آنچه مهم به نظر می رسد بیان این مطلب است که بر خلاف نظر عده­ای که مرگ خلیفه دوم را در نهم ربیع الاول می دانند، این واقعه در دهه آخر ماه ذی الحجه اتفاق افتاده است.

ابن عبد البر در کتاب استیعاب از قول ابو عمر آورده است که: «مرگ خلیفه در چهار روز مانده به پایان ماه ذی الحجه سال 23 اتفاق افتاد» و همچنین او از قول معدان بن أبى طلحة يعمري می نویسد که: «عمر در روز چهارشنبه، چهار روز مانده به پایان ذی الحجه سال 23 هجری به قتل رسید». 1

طبری نیز در تاریخ خود این واقعه را از افراد بسیاری نقل کرده است که به ذکر یک نمونه بسنده می کنیم. او از احمد بن ثابت الرازى نقل می کند که: «عمر در روز چهارشنبه چهار شب مانده به انتهای ذی الحجه سال 23 کشته شد و مدت خلافتش ده سال و شش ماه بود».2

علمای شیعه نیز از این قاعده مستثنی نبوده و بر خلاف آنچه که در عوام رایج شده است زمان کشته شدن خلیفه را در ماه ذی الحجه دانسته و به نادرست بودن زمان قتل، در ماه ربیع الاول اذعان دارند و حتی در این زمینه می توان به اجماع بین علمای شیعه و اهل سنت دست یافت. اما برخی از علمای بزرگ در آثار خود، بر مرگ عمر بن خطاب در ماه ربیع الاول تأکید داشته­اند و در سخن خود، به روایت نهم ربیع و حدیث رفع قلم استناد می کنند.

روایت نهم ربیع

از احمد بن اسحاق روایت کرده­اند؛ روزی خدمت امام هادی علیه السلام رسیدم و ایشان را در حال انجام اعمال روز عید دیدم. پس دلیل شادی و فرح را جویا شدم. حضرت فضایل و ویژگیهای آن روز را برایم برشمارد. سپس روایتی از حذیفه بن یمان از قول پیامبر صلوات الله علیه نقل می کند که حضرت فضایل زیادی برای این روز ذکر فرمودند و دلیل آن را قتل یکی از منافقان و دشمنان خدا عنوان می دارند. حذیفه‌بن یمان ادامه می دهد: روزی که عُمَر کشته شد، برای عرض تبریک خدمت امیرالمؤمنین علی علیه السلام رسیدم و حضرت به من فرمود: این روز هفتاد و دو نام دارد که دوست دارم اسامی این روز را از من بشنوی. سپس حضرت به بیان اسامی این روز پرداختند و فرمودند امروز روز استراحت، روز برطرف شدن ناراحتی‌ها، غدیر دوم، روز برداشته شدن قلم روز عید اللّه الأکبر روز شادی شیعه و روز توبه و انابه و ... روز سُرور اهل بیت است. 3)

این روایت را از جنبه های گوناگون می توان مورد نقد و بررسی قرار داد که به دو نکته آن اشاره می کنیم:

1). اگر این موضع را بپذیریم که نهم ربیع از جمله اعیاد شیعیان باشد باید انتظار داشت که در منابع اولیه ثبت و نامی از آن برده شده باشد. مثلاً شیخ مفید و یا شیخ ابراهیم کفعمی و یا بزرگانی مانند شیخ کلینی، صدوق و طوسی در کتب خود به آن پرداخته باشند و یا دست کم این روایت را در کتب خود بیان کرده باشند. اما در هیچ یک از منابع اولیه ذکری از آن به میان نیامده و فقط در دو کتاب زوائد الفوائد نوشته سید علی بن طاووس فرزند سید بن طاووس و دیگری کتاب المحتضر نوشته حسن بن سلیمان حلی آمده که علامه مجلسی هم در کتاب بحار الانوار روایت نهم ربیع را از آنها ذکر کرده است.

). راویان این روایت از نظر علمای رجال و کتب رجالی «مجهول» است و نامشان در هیچ یک از منابع رجالی درج نشده است بنابراین برخی از علما این روایت را هم از نظر متن و هم از نظر سند ضعیف می دانند.

در مورد رفع القلم که در متن روایت به آن اشاره شده است و دست آویزی برای برخی جهت لعن و بی احترامی به مقدسات اهل سنت شده، باید توجه کرد که برداشته شدن قلم و ثبت نشدن گناه فقط مخصوص روز نهم ربیع و یا مختص به روز خاصی نیست بلکه طبق فرمایش امام صادق علیه السلام خداوند از روی لطف هر روز به بندگان چنین مهلتی را عنایت فرموده تا از گناه پشیمان شده و توبه کند. امام صادق علیه السلام می ­فرمایند:چنانچه بنده­ای مرتکب گناهی گردید از بامداد تا شب به او مهلت داده می شود تا از گناه توبه کرده و باز گردد در این صورت بر او چیزی نوشته نمی شود.همچنین امام می­فرمایند: «هر کس گناهی انجام دهد هفت ساعت از روز به او مهلت داده می شود تا از گناه خود توبه نماید. پس اگر پشیمان شد و سه مرتبه گفت: (استغفر اللّه لذى لا اله الا هو الحى القیوم) آن گناه برای او نوشته نمی شود.

رفع قلم را می توان به این معنا نیز تعبیر کرد که چون خداوند شیعیان واقعی و مخلص را حفظ می‌کند، بنابراین آنان مرتکب گناهی نمی شوند که چیزی برایشان نوشته شود، نه آنکه گناهانی انجام ‌دهند ولی نوشته نشود. به تفسیری دیگر، خداوند به شیعیان در این روز به سبب همه سختی‌ها و رنج‌هایی که در مسیر اهل بیت علیهم السلام دیده‌اند، مهلت بیشتری می دهد تا از گناهان خود توبه کنند و یا با توجه به حکمت خود، گناهان آنان را مورد عفو و بخشش قرار می دهد. نه اینکه افراد مجوزی برای انجام هر گونه رفتار و عمل قبیحی داشته باشند. مانند آنچه که امروزه برگزار کنندگان جشن های نهم ربیع به آن اعتقاد دارند.

جشن نهم ربیع عذاب یا پاداش

برگزاری جشن های نهم ربیع معمولاً با سب، دشنام،‌ لعن، ناسزا و توهین به مقدسات و افراد مورد احترام نزد اهل سنت و خصوصاً سه خلیفه بعد از پیامبرصلوات الله علیه همراه است. چرا که برگزارکنندگان این گونه مجالس و محافل در استدلال خود بین لعن و دشنام تفاوت قائل هستند، لذا لعن را توهین به حساب نیاورده و نه تنها لعن به مقدسات اهل سنت را حرام نمی دانند بلکه آن را تکلیفی الهی تلقی کرده و نام تبری بر آن می گذارند.

بدیهی است بی‌حرمتی، سبّ و دشنام‌ گویی به بزرگان و اشخاص مهمِ و تأثیرگذار یک مذهب یا عقیده، سبب انگیزه بیشتر طرفداران او جهت پاسخ توهین‌آمیز برای مقابله‌ شده و موجب افزایش خشم، نفرت و انزجار می شود. خداوند در آیه 108 از سوره انعام علت نهی از توهین به مقدسات مخالفان را احترام و ارزشی می­داند که بین آنها برای آن مقدسات وجود دارد. لذا لعن و توهین به مقدسات اهل سنت سبب می شود که آنها نیز در اقدام تلافی جویانه نه تنها به لعن مقدسات شیعه بپردازند بلکه به جان و مال شیعیان نیز تعرض و تجاوز کنند.

باید توجه داشت همان گونه که قتل شیعیان و توهین به معصومین علیهم السلام عذاب الهی را در پی خواهد داشت عاملان این اقدامات نیز دچار غضب و عذاب الهی خواهند شد. اگر فردی شیعه حتی با انگیزه تبری به مقدسات اهل سنت توهین کند و یا به سبّ آنان بپردازد و نتیجه آن، جسارت به معصومین علیهم السلام یا قتل شیعیان شود در گناه بزرگی سهیم شده و عذاب سخت الهی در انتظار او خواهد بود.   

توجه به سیره معصومین علیهم السلام و بهره گیری از سخنان و رفتار ایشان با دشمنان بهترین راهنما و روشنگر طریق شیعیان است. توصیه‌های امام صادق علیه السلام به اقامه نماز همراه اهل سنت و همچنین توصیه ایشان به حفظ وحدت مسلمانان در برابر کفار هیچ دلیل را جز حفظ اتحاد و پرهیز از تندروی و بی‌بصیرتی برای شیعیان باقی نمی گذارد.

علامه امینی در مقدمه جلد هشتم الغدیر می نویسد:«ادب امیرالمؤمنین، ادب شیعه است، ادب امینی است و ما نیز همچون حجر بن عدی و عمرو بن حمق می گوییم: ای امیرالمؤمنین، ما نصیحت شما را پذیرفتیم و به ادب شما مؤدب شدیم و این گفته تمام شیعیان است». 4

جریان های افراطی و بدعت نهم ربیع: امروزه جریان‌های افراطی با دست آویز قرار دادن ایام نهم ربیع و به بهانه شادی ائمه و به خصوص حضرت زهرا سلام الله علیها برآنند تا با سب و لعن و اهانت به مقدسات اهل سنت، بین شیعه و سنی اختلاف افکنده و از ایجاد وحدت میان مسلمانان جهان جلوگیری به عمل آورند که بی‌شک مقبول امامان شیعه نبوده و با روح حاکم بر دین و سیرة متعالی اهل بیت علیهم السلام منافات دارد.

سخن آخر

همواره جریانهای اختلاف افکن و وحدت شکن در شیعه، برای توجیه رفتارهای ناپسند و ناهنجار خویش به تقطیع و تحریف سیره اهل بیت علیهم السلام پرداخته اند. در حالی که سیره و سخنان معصومین علیهم السلام الگویی روشن و جامع برای شیعیانی است که می­خواهند علاوه بر تبری، با اهل سنت و جماعت به صورت مسالمت آمیز زندگی کنند. اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام در هر زمانی با باطل و انحراف مبارزه می­کردند و با آن سر سازش نداشته ­اند اما آن حضرات هیچ گاه از طریق توهین و دشنام و تخریب مخالفان برای رسیدن به اهداف استفاده نکردند بلکه همیشه از راه روشنگری و استدلال و برهان بهره جستند

شیعه و سنی

 

منابع

  1. ابن عبد البر، الاستيعاب، جلد ‏3، صفحه 1152

  2. تاريخ‏ الطبري، جلد ‏4، صفحه 194

  3. علامه مجلسی، بحارالانوار، جلد ۹۵، صفحه ۳۵۴

  4. عبد الحسین امینی، الغدیر، جلد 8، صفحه 8

  5. مهدی مسائلی، نهم ربیع جهالت­ها و خسارت­ها

                                                                                                                                                                                                                     

دسته بندی